يكشنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۳، ۰۷:۰۱ ب.ظ
شما دینتان را فروختید و ما خریدیم!!!!!
بانوی باحجابی داشت در
یکی از سوپرمارکتهای زنجیرهای در فرانسه خرید میکرد؛ خریدش که تمام شد برای
پرداخت رفت پشت صندوق.
صندقدار زنی بیحجاب
و اصالتاً عرب بود.
صندوقدار نگاهی از روی تمسخر به او انداخت و همینطور که
داشت بارکد اجناس را میگرفت اجناس او را با حالتی متکبرانه به گوشه میز
میانداخت.
اما خواهر باحجاب ما که روبنده بر چهره داشت خونسرد بود و چیزی
نمیگفت و این باعث میشد صندوقدار بیشتر عصبانی شود!
بالاخره صندوقدار طاقت نیاورد و گفت: «ما
اینجا توی فرانسه خودمون هزار تا مشکل و بحران داریم و این نقابی که تو روی صورتت
داری یکی از همین مشکلاته که عاملش تو و امثال تو هستید! ما اینجا اومدیم برای زندگی و کار نه برای به نمایش
گذاشتن دین و تاریخ! اگه میخوای دینت رو نمایش بدی یا روبنده به صورت بزنی برو به
کشور خودت و هر جور میخوای زندگی کن!»
خانم محجبه اجناسی رو که
خریده بود توی نایلون گذاشت، نگاهی به صندقدار کرد… روبنده را از چهره برداشت و در
پاسخ خانم صندوقدار که از دیدن چهرهٔ اروپایی و چشمان رنگین او جا خورده بود
گفت:
«من جد اندر جد فرانسوی هستم… این دین من است و اینجا وطنم…
شما دینتان را فروختید و ما خریدیم!»
- ۹۳/۰۷/۲۰